سلام دوباره به همه دوستان عزیزم
این پست صرفا به احوالات این چند وقت میگذره ؛ اینکه کجاها رفتم ، چه روزهایی رو تجربه کردم ... و شاید در آینده باز هم از این محتواها پست بزارم و ثبت کنم ، اما از اونجایی که کلی موضوع دیگه هم هست که دوست دارم بهشون بپردازم پس پستهام احوالات رنگارنگی دارند و امیدوارم ازشون خسته نشید .
خب از اونجایی که آخرین روزهای دانشجویی برای کارشناسیم رو میگذرونم و خیلی خوشحالم به عنوان یه وداع شیرین در دو پست جدا ازش خداحافظی میکنم و امیدوارم دیگه به این دانشگاه بر نگردم و جای بهتری نسبت بهش قبول بشم ....برای پیشرفت !
وقتی به روزهایی که تو این دانشگاه گذروندم و درسها و سخت گیریها و کلی چیز دیگه اش فکر میکنم با خودم میگم : " واقعا چطوری تحمل کردم ؟ چطوری زیر بار اون حجم از درسها و امتحانها زنده بیرون اومدم ؟ چطوری؟ و بعد میگم .... تو خودت دلیلش رو میدونی ! فعلا از این خوشحال باش که قرار نیست دوباره اون فشارها رو بازم تحمل کنی ! بالاخره بعد از این همه سال یه تابستون از آن توعه و میتونی بهش بپردازی به هر چیزی که دوست داشتی ؛ بدون اینکه کلاس کمک درسی بگیری یا باز ترمهای داغ تابستونی رو تحمل کنی ! داری نزدیک میشی ! " جالب اینجاست که فکر کنم اولین نفری هستم اینطوری از دوران دانشجوییش یاد میکنه XD ، در حالی که بقیه با حس خوب ازش یاد میکنن و طوری من میگم انگار دارم از قفس رهایی پیدا میکنم ! :/ ....خوب طوری که من همش تو این مسیر بودم و همش درگیر انتخاب واحد درسهام بودم و برای امتحانها خوندم و جزوه نوشتم و همینطور هر روز درگیر دانشگاه بودم احتمالا هر کس جای منم بود اینطوری خوشحالیش رو یه جا ثبت میکرد XD
خلاصه برام کلی دعا کنید از دست این دانشگاه هر چه زودتر خلاص بشم ...
در طول این چند سال هم جای زیادی نتونستم برم اما اینها داغ داغنننن
(ایران مال )
-درباره این تصویر هم باید بگم کیک مربوط به شیرینیای بود که این ترم زبان یکی از بچهها برامون درست کرد و واقعا..... 𝐈𝐭 𝐰𝐚𝐬 𝐝𝐞𝐥𝐢𝐜𝐢𝐨𝐮𝐬
- ایران مال جای قشنگی بود و واقعا بزرگ !!
+در ادامه به موضوعات دیگهای میپردازم ...
با من همراه باشید * چشمک*
شروع فصل جدید از وبلاگ نویسی